نوای زمستان
به تنگ آمده ام از هرچه قید وبند است . بگذارید بی مقدمه سخنم را آغاز کنم . اصلا برعکس همیشه می خواهم فریاد بکشم . خسته گشته ام از درد و دل های شبانه با در و دیوار تاریک اتاقم . بگذارید یک بار هم که شده داد بزنم :
دیگر از یلدا خسته شده ام ، از عید ها بدم می آید . هیچ کدامشان با هم فرقی نمی کنند . از مهمانی ها ... حتی از سوگواری ها هم خسته شده ام .
خجالت می کشم از آن همه میوه ، آن همه غذا ، آن همه آلایش و تجمل . شرمگینم از اینکه اینوگنه بی توجه در انتخاب میوه ها و غذا های مختلف خود را گم کرده ام حال آنکه دیگرانی ، همینجا در همین چند قدمی خودمان حتی توان خرید لقمه نانی را ندارند چه رسد به میوه هایی که قیمتشان در این شب ها سر به فلک می گذارد . شرمگینم از نگه شرمگین پدری که نمی داند چگونه باید در چشمان کودکش نگاه کند . شرمگینم از دست های پینه بسته ی مادری که باز هم مثل هر شب باید با چشمان خیس به خواب برود . شرمگینم از نگاه ملتمس کودکی که به دست های خالی پدر خیره شده است .
همین دیشب بود که کودکی از مادرش پرسید : مادر یعنی از این همه انار یک دانه اش برای ما نیست ؟ و مادر مثل هرشب امید شب دیگری را داده بود .
دیشب که خواستم دستم را به سمت انار روی میز دراز کنم ، آنچنان موج این افکار بردستم تازیانه زد که تا دنیا دنیاست اثرش بر روی دستم خواهد ماند .
شب ها که لخ لخ کنان پیاده به خانه باز می گردم ، از دیدن این همه ماشین ها و خانه هایی که قیمتشان را شماره نیست ، متعجب می شوم . می مانم که فاصله ی عرش و فرش چقدر زیاد است . می مانم که این پسر جوان بیست ساله چگونه و با کدام پول توانسته با چنین دبدبه و کبکبه ای پشت این ماشین بنشیند . کاش این از ما بهتران چشم هایشان را بر روی این همه بد بختی نمی بستند و اینگونه از کاهش فقر و بدبختی سخن نمی گفتند .
نمی دانم سخنانم چه تاثیری می تواند داشته باشد . اما داستانی به یاد آمد که خود جواب گوی این سوال من است :
می گویند فرد محققی در کنار دریا قدم می زد ، دید شخصی به طرف ساحل می آید ، چیزی از زمین بر می دارد و به سمت دریا پرتاب می کند و دوباره و دوباره کارش را تکرار می کند . پس از دقایقی فرد نویسنده به سراغ مرد می رود و می پرسد : چه می کنی ؟ فرد در جوابش می گوید : این ستاره های دریایی را که در اثر جزر و مد در ساحل گیر افتاده اند به دریا پرتاب می کنم . فرد محقق می گوید : که این کار چه فایده ای دارد ؟ روزانه هزاران هزار ستاره دریایی بر اثر جزر و مد دریا در ساحل جا می مانند و تو چقدر می توانی ستاره ها را نجات دهی ؟ و کار تو اصلا چه تاثیری دارد ؟
فرد به طرف دریا می رود و ستاره دریایی را که در دستش بود ، پرتاب می کند و رو به محقق می کوید : لااقل در مورد این یکی موثر بود ...
.........................................................
اسم عکاس عکس هم زیر خود عکس هست .